مسابقه کتابخوانی (عسل مثل یه قصه) + همراه با جوایز نقدی حتماً ببینید

ادبیات فارسی

ادیان و مذاهب

اصول دین و اعتقادات

اهل بیت (ع)

سبک زندگی

قرآن

کودک و نوجوان

علوم و فنون

حوزه علمیه

احادیث | ادعیه | زیارت



قیمت پشت جلد: 300000 ریال
قیمت برای شما: 270,000 ریال 10 درصد تخفیف
تاریخ بروزرسانی: شنبه 8 مرداد 1401

توضیحات

دوازده اردیبشهت ماه روز معلم است و همه شما با این روز خاطره دارید و به خانم ها و آقا معلم خود تبریک می گویید. اما آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا این روز را به نام معلم گذاشته اند؟

چرا دوازده فروردین یا دوازده خرداد را روز معلم نمی گویند؟ بعله این روز، روز شهادت معلم بزرگ ایران زمین می باشد. معلمی که نام و پیشه اش ماندگار شد و حال در کتاب "آقا معلم" به قلم محمد علی جابری تلاش شده است تا داستان های کوتاه و جذابی از شهید مرتضی مطهری برای تمامی کودکان گردآوردی شود.

 پیشنهاد ما کتابی با موضوع شهید ابراهیم هادی: کتاب سلام بر ابراهیم

شهید مطهری کیست؟

در دوازده اردیبهشت اتفاق خاصی افتاده است. در این روز منافق ها استاد مرتضی مطهری را به شهادت رساندند؛ کسی که تمام عمرش در راه برطرف کردن نادانی دیگران تلاش کرد و لحظه ای آرام ننشست.

معلم بزرگ ایران زمین در میانه زمستان سال 1298 در شهر فریمان به دنیا آمد. از همان کودکی علاقه زیادی به کتاب داشت. در 12 سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و بعد از شش سال تحصیل راهی قم شد تا پای درس استاد های بزرگی مثل امام خمینی و علامه طباطبایی و .. بنشیند.

استاد بعد از 15 سال تحصیل در قم در سال 1331 به تهران رفت تا آموخته هایش را به دانشجویان یاد دهد.

استاد مطهری در تهران هم درس می داد، هم کتاب می نوشت و هم با رژیم شاه مبارزه می کرد.

فعالیت های او علیه شاه باعث شد تا منبرهایش را تعطیل کنند، مانع تدریس او در دانشگاه شوند و حتی او را به زندان بیندازند. استاد مطهری پس از عمری تلاش و کوشش در سن 80 سالگی به دست منافقان به شهادت رسید.

پیشنهاد ما: رساله آیت الله سیستانی

گزیده اول از کتاب آقا معلم:

پسرک از دبستان برگشت. لباس هایش را عوض کرد و مشغول بازی شد، اما سؤالی ذهنش را قلقلک میداد. منتظر بود تا پدرش بیاید و سؤالش را بپرسد. همین که پدر وارد خانه شد، محمد دوید سمتش، کنار پدر نشست و پرسید: «بابا، مگر کردی زمین گرد نیست؟ » شیخ مرتضی جواب داد: «بله، زمین گرد است، چرا این سؤال را می پرسی؟»

محمد با صدای کودکانه اش پرسید: «آخر وقتی یک نفر قسمتی از کره را حرکت می دهد، قسمت های دیگر آن هم حرکت می کند. پس چرا وقتی در یک نقطه ی زمین زلزله می آید، قسمت های دیگر تکان نمی خورد؟ مثلا چرا وقتی در ژاپن زلزله می آید ما ایرانیها متوجه نمی شویم؟»

محمد زل زد به صورت پدر و منتظر ماند تا جواب سؤالش را بگیرد، اما شیخ مرتضی حرفی تمیزد. پسرک با دقت بیشتری به صورت پدر نگاه کرد. شیخ مرتضی همان طور که یکی از ابروهایش را بالا و پایین می برد از پسرش پرسید: «آیا سر من حرکت میکند؟ همان طور که با حرکت ابروهای من بقیهی اجزای سر حرکت نمی کنند، در زلزله هم با تکان خوردن قسمتی از زمین، بقیهی جاها ثابت می مانند.»

برای رفتن از شهری به شهر دیگر باید سوار ماشین شد، راه افتاد و رنج سفر را تحمل کرد وگرنه رسیدن به آن شهر محال است. برای نجات از نادانی و رسیدن به دانایی هم باید درس خواند، مطالعه کرد و از پرسیدن خجالت نکشید. البته پرسش های ما هم باید درباره ی اموری باشد که در سرنوشتمان مؤثر باشد، وگرنه دانستن خیلی از چیزها هیچ نفعی برای ما ندارد.

صفحه 9 کتاب آقا معلم

گزیده دوم از کتاب آقا معلم:

استاد همیشه با خودش غذای ساده به دانشکده می برد؛ گاهی نان و خرما، گاهی نان و پنیر و سبزی، بعضی وقت ها هم خرما و کره. یک روز نزدیک های ظهر به آقای مدنی زنگ زد که به اتاقش بیاید. وقتی ایشان آمد از او پرسید: «امروز ناهار نیاورده ایم، چه بخوریم؟ » آقای مدنی پاسخ داد: « رستوران دانشکده هم چلوکباب دارد و هم چلومرغ»

استاد خندید و گفت: «معلوم می شود از غذاهای ساده ی ما خسته شده ای و هوس چلوکباب کرده ای. اشکال ندارد برو چلوکباب یا چلومرغ بگیر، اما دو تا نان هم همراهش بگیر.» آقای مدنی ناهار را خرید و آورد. بعد از نماز دونفری نشستند پای سفره.

استاد کم خوراک بود و با اینکه هنوز مقداری از غذایش مانده بود، با گفتن «الحمد لله» از غذا خوردن دست کشید. آقای مدنی گفت: «استاد آب می خورید؟! بروم برایتان آب بیاورم؟!» با تکان دادن سر فهماند که آب نمی خواهد و خودش بلند شد. لیوان آبی برداشت و رفت سراغ شیر آب. آن را پر از آب کرد و جلوی آقای مدنی گذاشت و گفت: «برایتان آب آوردم.»

هر کس خودش را از دیگر انسان های با ایمان کوچکتر بداند و به آنها خدمت کند، پیش خداوند عزیز می شود. خداوند به حضرت موسی علی فرمود: «آیا می دانی چرا از میان همه ی انسان ها تو را برای هم صحبتی با خودم انتخاب کردم؟!» موسى علي پاسخ داد: «نه نمی دانم ای پروردگار، برای چه؟!» و پاسخ شنید: «من در میان همه ی بندگانم جستوجو کردم و کسی را متواضع تر از تو نیافتم. برای همین تو را برای هم صحبتی خویش برگزیدم.»

صفحه 37 کتاب آقا معلم

معرفی و پیشنهاد ما: کتاب ریحانه بهشتی

ارسال به سراسر ایران
تضمین رضایت

موارد بیشتر arrow down icon

سلام خدا قوت ببخشید آخر کتاب برگه مسابقه گذاشته اید به کجا ارسال کنیم؟؟

کاربر مهمان
سوالی داری بپرس