روزی که عمه خورشید مرد
مولف (پدیدآور) :آرمین منیژه
درباره کتاب روی که عمه خورشید مرد:
این کتاب نوشته منیژه آرمین داستان دفترچه خاطرات عمه خورشید است که در آن رازهای بسیاری از زندگی سخت خانوادگیاش نوشته است.
برشی از کتاب:
دخترعمه ها، که خیلی جوان بودند، زیر لب می گفتند: «گریه اش از خوشحالی است.» سرانجام همگی به خانه بازگشتند. بوی مرغ بریان، کباب بره و ماهی سرخ شده به دستور اشرف السلطنه پخته شده بود، همه جا پیچیده بود و اشتهای مهمان ها را تحریک می کرد. تلخی مرگ که تا ساعتی پیش حس می شد، از میان رفته بود. سینی های پر از چای و شربت به سرعت خالی میشد؛ سفره رنگینی که در تالار چیده شده بود حالا دیگر جنازة عمه خورشید در آنجا نبود. سفره، درست جای جنازه پهن شده بود ولی کی به این چیزها فکر می کرد؟!
سفره های دیگری هم در ایوان و گوشه و کنار خانه پهن شده بود. سفره ها از نظر تنوع غذا و تزئینات بی نظیر بود. یک درمیان شربت و دوغ را در تنگهای بلورین گردن باریک ریخته بودند. وقتی ظرف های غذا را، که بخار از رویشان بلند میشد، سر سفره گذاشتند، مهمانها برای بلعیدن آن همه غذا بی تاب شده بودند. اشرف السلطنه آمد روی ایران و با صدایی که سعی می کرد حالتي تأثرآلود داشته باشد، گفت: «مهمانان محترم، میدانید که آن عزیز از دست رفته خیلی به مهمان علاقه داشت، برای شادی روحش هر چه زودتر بفرمایید سر سفره تا غذاها سرد نشود.»