آنچه در كتاب مهدي فاطمه منتقم سقيفه خواهيد ديد نقدي است بر بعضي از اشكالاتي كه وهابيت به اصل امامت به ويژه امامت حضرت مهدي مي كنند و اثبات وجود مقدس ايشان و رفع شبهه طول عمر و كيفيت غيبت حضرت و نحوه ظهور ايشان و ذكر علايم ظهور، مكان ظهور و مدت حيات ايشان بعد از ظهور و عملكرد ايشان در زمان ظهور و تعداد ياوران ايشان، مجموعه اي است كه در اين دفتر به رشته تحرير درآمده است.
در بخشی از کتاب مهدی فاطمه منتقم سقیفه می خوانیم:
در این که چرا او را شیخ مفید گفتند این طور نقل شده که استادش به نام ابویاسر غلام ابی جبیش که در محله ی دروازه خراسان تدریس می کرد، روزی به او گفت چرا نزد علی بن عیسی رمانی نمی روی تا از او استفاده کنید. شیخ مفید گفت: من او را نمی شناسم. تو مرا راهنمایی کن. ابویاسر یکی از شاگردانش را همراه شیخ مفید کرد تا او را به نزد علی بن عیسی ببرد.
شیخ مفید می گوید: من وارد جلسه ی درس علی بن عیسی شدم و دیدم مجلس پر از فضلا و دانشمندان می باشد، همان دم درب جلسه نشستم و به تدریج که مردم می رفتند و خلوت میشد، من نزدیک تر می رفتم. در این میان مردی وارد شد و گفت: کسی دم در خانه از اهل بصره ایستاده و اجازه ی ورود می خواهد.
علی بن عیسی اجازه داد و وارد شد و او را اکرام کرد. آن مرد به علی بن عیسی گفت: در مورد حدیث غدیر و داستان غار چه می فرمایید؟ (حدیث غدير اشاره به غدیر خم رسول الله عليه و مسأله ی غار و همراه بودن ابابکر در کنار پیغمبر در غار ثور) علی بن عیسی گفت: داستان غار درایت است، یعنی مسلم و حتمی است و اما حدیث غدیر روایت است و آنچه از درایت به دست آید از روایت بهتر است. مرد بصری پس از شنیدن این جواب از مجلس خارج شد.
شیخ مفید می فرماید: من در این هنگام جلو رفتم و به علی بن عیسی گفتم: جناب استاد! سؤالی دارم. گفت: بگو گفتم چه می گویید. درباره ی کسی که بر امام عادلی خروج کند و با او بجنگد. علی بن عیسی گفت: کافر است. دوباره گفت: فاسق است. من گفتم: دربارهی علی بن ابیطالب چه می گویید؟ گفت: امام است. گفتم درباره ی جنگ جمل و طلحه و زبیر چه می گویید؟
گفت: آن دو نفر توبه کردند و من گفتم، اما داستان جنگ جمل درایت است و مسلم و اما حدیث توبه کردن آنها روایت است و منقول، علی بن عیسی گفت: آیا تو هنگامی که آن مرد بصری آن سؤال را از من کرد، حاضر بودی. گفتم: بلی. آن گاه پرسید تو کیستی؟ و نزد کدام یک از علمای شهر، درس می خواندید؟ گفتم: من معروف به ابن معلم هستم و نزد شیخ ابو عبدالله جعل درس می خوانم.
گفت: بنشین تا من برگردم، من نشستم و او به اندرون خانه رفت و پس از لحظه ای برگشت و نامهای سربسته به من داد و گفت: این نامه را به استادت بده، من نامه را نزد استادم آوردم. استاد من نامه را گرفت و شروع به خواندن کرد و می خندید، سپس به من گفت: داستان تو و مجلس علی بن عیسی چه بوده؟ من قضيه را نقل کردم. او گفت: علی بن عیسی تو را به مفید ملقب کرده است...
صفحه 106 کتاب مهدی فاطمه منتقم سقیفه