اسلام و نیازهای زمان (جلد اول)
مولف (پدیدآور) :مطهری مرتضی
برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبده ترین طبقات اجتماعی می باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می روند، مهم ترین مسئله اجتماعی اسلام و مقتضیات زمان است...
این کتاب جلد اول از مجموعه دوجلدی "اسلام و نیاز های زمان" استاد مطهری می باشد که توسط انتشارات صدرا در قطع وزیری و با 272 صفحه به چاپ رسیده است.
معرفی کتاب اسلام و نیازهای زمان:
کتاب حاضر مشتمل بر بیست و شش سخنرانی از استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» است. نوشته کوتاهی به قلم ایشان در همین موضوع مقدمه این بحث قرار گرفته است.
سخنرانیها در زمستان سال ۱۳۴۵ هجری شمسی و در شبهای ماه مبارک رمضان در مسجد اتفاق (تهران) و در یک جمع عمومی ایراد شده و به همین جهت بیانی ساده و روان دارد. نوارهای این سخنرانیها در دست نیست و کتاب حاضر تنظیم شده متنی است که در همان زمان از نوار استخراج گردیده و در اختیار استاد شهید گذاشته شده است و البته ایشان چهار جلسه اول آن را ملاحظه نموده و ضمن اصلاحات عبارتی، مطالبی بر آن افزوده اند.
در تنظیم این مجموعه، جهت حفظ امانت، به اصلاح اندک عبارتی اکتفا شده و حالت گفتاری مطالب حفظ گردیده است. عناوین سخنرانیها - غیر از چهار جلسه اول که از استاد شهید است . از ویراستار می باشد و حتی المقدور سعی شده است که از متن سخنرانیها استخراج شود.
رسم استاد بر این بود که پس از تفکر و تعمق کافی درباره یک موضوع، در اطراف آن یک یا چند سلسله سخنرانی می نمودند و اگر قرار می شد که آن سخنرانیها به صورت کتاب منتشر شود، متن پیاده شده از نوار را با توجه به سؤالات حضار اصلاح و تکمیل می کردند به طوری که گاهی متن تنظیم شده چند برابر متن سخنرانیها می گردید. بنابراین نباید انتظار داشت که کتاب حاضر، بحثی کامل در موضوع مذکور باشد.
ثبات روح انسان:
ولی آیا این حرف درست است که همه چیز دائما در تغییر است؟ نه. ممکن است چیزی در دنیا باشد که متغیر به آن معنایی که اجسام تغییر میکنند نباشد، ثابت بماند. یکی از آنها روح بشر است. بشر جسمش پیر میشود و رو به فنا می رود و تغییر میکند ولی روحش این طور نیست.
از نظر علمی ثابت شده است که بدن انسان مجموعه ای است از حیوانات ذره بینی کوچک به نام سلول. سلولها بر دو قسم اند: سلولهای عصبی و سلولهای غیرعصبی. اینکه سلولهای غیرعصبی نو و کهنه میشوند، قدیمیها قبول داشته اند و امروز هم ثابت است. در مورد سلولهای عصبی میگویند خود سلول نمی میرد ولی پیکر آن عوض میشود.
بنابراین اگر شما یک انسان را در نظر بگیرید مثل این است که ساختمان و بنای این مسجد را در نظر بگیرید. اگر همه جای این ساختمان را عوض کنند: سقف را عوض کنند، کفش را عوض کنند، دیوارها را عوض کنند، یک آدمی که قبلا این مسجد را دیده است، حالا که می بیند ممکن است خیال کند که این همان مسجد است در صورتی که از آن مسجد حتی یک جزء هم وجود ندارد و واقعا این مسجد آن مسجد نیست.
از نظر بدن انسان اگر فکر بکنیم، بدن هر انسانی قطعأ در مدت عمر چندبار عوض می شود، یعنی ما از نظر بدن خودمان مثل همین مسجدی هستیم که دو سه بار آن را از بین برده و از بیخ و بن تعمیر کرده باشند. اما در عین اینکه پیکر ما در طول عمرمان چندین بار عوض شده است، یک حقیقت هست و آن اینکه ما عوض نشده ایم. «من» یعنی شخصیت خود انسانی عوض نشده است...
صفحه 125 کتاب اسلام و نیازهای زمان