افلاطون های جوان - شورش اپیکتتوس
مولف (پدیدآور) :یان مارشان
مترجم :پونه تویر سیاری
مترجم :فرزانه باقری آتدرسی
اپیکتتوس فردی چلاق است که در کودکی برده بوده اما آزاد ترین مرد در شهر رم به شمار می آید شاید هم چه دیدین، می گویند که او حتی از امپراطور هم شادتر بوده. اپیکتتوس معتقد بود انسانی که واقعا آزاد باشد ثروتمند نیست، بلکه شکست ناپذیر است. البته این حرفا برایش دردسر درست کردند و او تبدیل شد به یک شورشگر. کتاب اشورش اپیکتتوس یکی از کتاب های سری افلاطون های جوان است که توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده.
رد کردن دعوت امپراطور ممنوع است:
جمعیت حسود فریادهای خوشا به حالت سر می دهند. نگهبانان دستان ژولیوس را می گیرند تا از او بخواهند دنبالشان برود. ژولیوس برای نرفتن بیهوده تقلا می کند. آنها به او توضیح میدهند که ردکردن دعوت امپراتور ممنوع است!
هیچ کس نمی داند چرا این مرد جوان که لباس برده ها را به تن دارد، ناگهان شروع به ناله و فریاد می کند. آن هم وقتی که همه میدانند چقدر باید شاد باشد. ژولیوس با دیدن کاخ امپراتور که از شدت بلندی، انگار نوک آن به آسمان می خورد، کم مانده بیهوش شود.
وقتی روبه روی وسپاسین می نشیند، تیتوس که در کنار پدرش مشغول صرف شام است ناگهان از جا می جهد و با گونه هایی ملتهب می گوید: «بالاخره همدیگر را دیدیم! عجب شانسی داری پسرم! طی جشن های ساتورن هیچ اشراف زادهای حق آزار و اذیت برده هایش را ندارد. در دوران طلایی جشن ساتورن همه باهم برابریم. این سنت است.»
سپس درحالی که برای مهمان بیچاره اش نوشیدنی می ریزد، ادامه می دهد: «ولی قسم میخورم که بعد از این آتش بس موقت باید یاد بگیری با دست هایت بدوی چون من پاهایت را می شکنم تا به همه نشان بدهم که سر فراری ها چه بلایی می آید.»ژولیوس بیهوده تلاش می کند که بگوید او فقط یک بچه است؛ اما تیتوس جمله اش را تصحیح می کند و می گوید او فقط یک برده است. امپراتور وسپاسین آن قدر ضعیف است که انگار در شرف مرگ است. با این حال، با علاقه ی زیاد ماجرا را دنبال می کند. پیرمرد که گویا پس از یک مکث طولانی دوباره نفسش بالا آمده، می پرسد..
صفحه 54 کتاب افلاطون های جوان - شورش اپیکتتوس
پیشنهاد ما: خرید کتاب گوهر شب چراغ
پیشنهاد ما: خرید کتاب تحف العقول
سبد خرید این کتاب فعلاً فعال نیست
سعی می کنیم این کتاب رو در اسرع وقت موجود کنیم
از این که با شکیبایی همراه ما هستید از شما متشکریم