روحت شاد مباد
چرا در جامعه ای که امروز زندگی می کنیم، جملاتی که از زبان مردم نقل می شود در مورد دوران رضا و محمدرضای پهلوی به این شدت متفاوت است؟ به راستی که اصل این ماجرا چیست؟
کتاب "روحت شاد مباد" اثری است از انتشارات ابراهیم هادی در 144 صفحه، داستان هایی از دوران پهلوی و زندگی رضا و محمدرضا پهلوی روایت می کند.
برشی از کتاب روحت شاد مباد:
اواخر دوره قاجار مردم ایران غرق در فقر، بی سوادی، زورگویی خان ها و قدرت گرفتن آن ها در ایلات و روستاها بودند.
جاده وجود نداشت و اگر هم بود بسیار ناامن بود.
حملات دزدان و اشرار، تاراج و غارت مردم به حد وحشتناکی رسیده بود. بهداشت وجود نداشت، بیماری های مختلف مانند ذات الریه، حصبه، تیفوس و... بسیار شایع بود. قوه قضائیه وجود نداشت که به اختلافات و مشکلات مردم برسد.
بیشتر مشکلات با دخالت خان ها و آخوند محل رفع می شد.
باید یک قدرت محکم و قوی مرکزی به وجود می آمد تا مملکت را سر و سامان دهد، این نیاز را همه حس می کردند.
در این شرایط بود که رضا خان به قدرت رسید. او بود که ایران را به سطح کشورهای مترقی رساند و ساز و کار پیشرفت را ایجاد نمود و ...
چهره ای که از رضا خان پهلوی، به خصوص از دوران سلطنت او، به وسیله دستگاه های تبلیغاتی غرب و خاندان پهلوی، ساخته و پرداخته شده، همین مطالب فوق است.