اسلام و نیازهای زمان (جلد دوم)
مولف (پدیدآور) :مطهری مرتضی
مطهری با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت...
کتاب پیش رو دومین و آخرین جلد مجموعه "اسلام و نیازهای زمان" به قلم استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می باشد که توسط انتشارات صدرا در قطع وزیری و با 184 صفحه به چاپ رسیده است.
طرح اشکال:
اشکال در مسئله اسلام و مقتضیات زمان اشکال همزیستی و هماهنگی دو شیء است که در طبیعت خودشان بر ضد یکدیگرند. یکی از ایندو در طبیعت خودش ثابت و لایتغیر است و دیگری در طبیعت خودش متغیر و سیال و ناثابت است.
اسلام به حکم اینکه دینی است نسخ ناپذیر، تغییر ناپذیر و جاودانی است. و از طرف دیگر مقتضیات زمان به حکم اینکه در زمان قرار گرفته است و هرچه که در زمان قرار میگیرد و از آن جمله مقتضیات و شرایط زندگی بشر، ناثابت و متغیر است و به یک حال باقی نمی ماند، تغییر می پذیرد.
در این صورت دو چیز که یکی خاصیت ذاتی اش ثبات است و دیگری خاصیت ذاتی اش تغییر و تحول است، چگونه می توانند با یکدیگر همزیستی و هماهنگی داشته باشند؟ و بالاتر اینکه آن که ثابت است بخواهد هادی و راهنمای آن چیزی باشد که متغیر است؟ در حالی که این ثابت حتی نمی تواند پا به پای آن متحول باشد چون حرکتی ندارد، چگونه می تواند راهنما و هادی آن باشد؟
عقل یکی از مبادی استنباط احکام:
عرض کردیم یکی از جهات این است که اسلام در اساس قانونگذاری، روی عقل تكیه کرده است؛ یعنی عقل را به عنوان یک اصل و به عنوان یک مبدأ برای قانون به رسمیت شناخته است و لهذا شما می بینید فقهای ما این مطلب را به طور قطع قبول کرده اند، یعنی مسئله ای است مورد اجماع و اتفاق.
وقتی که پرسیده می شود مبادی استنباط احکام چیست؟ میگویند چهار چیز است: کتاب (قرآن)، سنت (قول و عمل پیغمبر و یا ائمه اطهار که آن هم باز از سنت پیغمبر کشف میکند)، اجماع (اگر در جایی از کتاب و سنت چیزی نبود، ما به دلیل اجماع کشف میکنیم) و عقل.
و این خیلی عجیب به نظر می رسد که در دینی در مبادی استنباط، عقل را در ردیف کتاب آسمانی قرار بدهند، بگویند این مبادی چهارچیز است و یکی از آنها عقل است. این اولا متضمن این مطلب است که آن دین به تضادی میان عقل و کتاب آسمانی و سنت معتقد نیست،
و اگر معتقد به این تضاد بود محال بود که آن را در عرض این قرار بدهد، بلکه آن طوری رفتار می کرد که در بعضی ادیان دیگر هست که می گویند: دین فوق عقل است و عقل حق مداخله در مسائل دینی را ندارد. از آنجا که تضادی میان عقل و آنچه که خود دارند احساس میکنند، ناچار میگویند عقل حق مداخله ندارد...
صفحه 26 کتاب اسلام و نیازهای زمان
معیار اخلاق چیست؟
بعضی ها معیار اخلاق را این قرار داده اند که هدف از فعل انسان، غیر خودش باشد. در مقابل فعل اخلاقی، فعل طبیعی است. می گویند انسان یک فعل طبیعی دارد و یک فعل اخلاقی، کما اینکه حيوانها همه فعلهایشان طبیعی است.
هر فعلی و هرکاری که غایت و هدف آن خود انسان باشد، این یک فعل طبیعی است و اخلاقی نیست، چه اینکه انسان بخواهد با آن کار جلب نفعی برای خودش کرده باشد و چه بخواهد دفع زیانی از خودش کرده باشد. ولی اگر هدف فعل، غیر شد، این فعل میشود اخلاقی؛ من کاری بکنم که هدفم از آن، رسیدن نفع به یک نفر دیگر یا دفع زیان از یک نفر دیگر است.
این به ظاهر بیان خوبی به نظر می رسد، ولی مورد این اعتراض قرار گرفته است که ممکن است یک فعل هدفش غير باشد و در عین حال اخلاقی هم نباشد، طبیعی باشد مثل افعال مادرانه که مادر - اعم از انسان یا غیر انسان- به انجام می دهد. بدون شک هدف مادر در مهربانی و زحمتهای مادرانه اش غير است . که فرزند خودش باشد .
و در این جهت ما می بینیم حیوانات هم همین حالت را دارند، یعنی کارهای مادرانه را دارند. ولی کار مادرانه، یک کار طبیعی است؛ یعنی مادر به حکم یک غریزه طبیعی این خدمت را به غیر انجام میدهد و لذا میان فرزند خودش و فرزند دیگر از زمین تا آسمان تفاوت قائل است، یعنی اساسا فرزند دیگری انگار چیزی نیست، برای فرزند خودش است که این همه فداکاری میکند...
صفحه 158 کتاب اسلام و نیاز های زمان