به نام مادر
مولف (پدیدآور) :سید میثم موسویان
کتاب "بی نام مادر" کتابی است به قلم سید میثم موسویان که به داستان زندگی شهید ابوالفضل مهدیار خلبان نیروی هوایی ارتش می پردازد. ماجرای کتاب با تیمساری مسن شروع می شود که پیش از این نویسنده او را در کتاب بی نام پدر معرفی کرده است.
در پشت جلد کتاب بی نام مادر می خوانیم:
خفه شو! خفه شو!... برگرد! دور بزن و ببندشان به رگبار. برگرد تا سوراخ سوراخت نکرده ام سگ توله!... چشم، چشم، الساعه! شلیک نکید قربان!... عدنان دور می زند... می گویم: ارتفاعت را کم کن و بزنشان. ... بزنم؟ .... ممنوع است تیمسار! ... ممنوع؟ ... جرم است. خلبان را توی هوا زدن جرم است. این ها قوانین بین الملل است!
قاه قاه می خندم... قوانین بین المللی؟ قوانین بین الملل پولی است که بهت داده ام. بزن، معطل نکن،... عدنان دور می زند... یالا دیگر!... دستش را می گذارد روی ماشه... تتتت ... با ما شدی دیگر ز خود، خود را رها کن... خون گلویت را نثار خاک ما کن... تتتت
گلوله ها هر دوشان را توی هوای سوراخ سوراخ می کند.. عدنان جیغ می کشد تمام! تمام شد، زدیمشان!
خداحافظ پسرم، ابوالفضل! خلبان و کمکش در خلیج فارس محو می شوند... حتی قبری هم نداری دیگر، جناب خلبان!.. در کوثر رحمت شناور گشتی، ای حر! زهرا دعایت کرده تا برگشتی، ای حر!.. این بازی هم تمام شد.
دیوانه می گوید: نه بازی تو تمام شده تیمسار! مزار پنهان همیشه یک شروع است برای تاریخ درست مثل مزار مادر...