بچه ها بهنام
بچه های دهه نودی، کتاب "بچه ها! بهنام" برای شماست. می گویید چرا؟ بیایید برگردیم به چهل سال قبل، اونجایی که یه رفیق هم سن و سال خودتون با دست خالی و بدون اسلحه رفت وسط دشمن ها تا مبادا پرچم کشورش بیشتر از این ها روی زمین بمونه.
بچه ها! بهنام از دسته همون قهرمان کوچولوهای گذشته است که باید داستان زندگیشو بخونید. این کتاب اثری است از محدثه سادات طباطبایی و از سری کتاب های محبوب قهرمان من می باشد.
کتاب "بچه ها! بهنام" روایتی از است از شهید بهنام محمدی، شهید سیزده ساله ای که بر خلاف جثه کوچکش، شجاعتی به اندازه دریا داشت
برشی از کتاب بچه ها! بهنام:
اون زمانی که قصه ما اتفاق افتاده، یعنی 42 سال پیش، این آقا یعنی صدام، رئیس جمهور عراق بوده.
صدام رو اینطوری نگاش نکنید ها با دمپایی و بیژامه! یک آدم ترسناک و زورگویی بوده، اون سرش ناپیدا! اون عاشق جنگ و آدم کشی بوده. حتی به مردم کشور خودشم رحم نمی کرده.
یه روز بعد از ظهر وقتی صدام از خواب پا می شه هوس می کنه یه جنگی راه بندازه. واسه همین یه دودوتا چارتایی می کنه و می بینه چه بهونه ای بهتر از اروند که یکی از بزرگ ترین رودخونه های دنیاست ولی یه بخشش تو ایرانه.
بعد یه خمیازه بلند می کشه و می گه: آماده باشید! فردا صبح حمله می کنیم به ایران. باید تا ظهر نشده تهرون رو بگیریم.