جرعه ای از شراب طهور
مولف (پدیدآور) :محمدی ماجده
روي سخن با توست، با من است، با همه، همان من و ما و تويي كه يكي از شاهكارهاي آفرينشيم و نقاش هستي ما را از گل خشكيده، تيره و بدبو و از آبي بي ارزش آفريد و نقشي اينگونه زيبا بر آب زد و نسيم جانبخش روح خويش را در ما دميد و در نهايت به خود آفرين گفت و بر فرشتگان فرمان داد كه نه بر تو بلكه بر روي الهي تو سجده نمايند و در اين ميان ديو ديوان پس از هزاران سال پرستش و شيدايي فرمان بنده و رانده درگاه فرمانرواي خلقت گشت و سوگند ياد نمود كه من و تو و امثال ما را به پليدي كشاند، مگر آنكه پاك و بي آلايش همانند روز الست، عاشقانه سر بر درگاه پادشاه بسايي و مخلصانه او را مطيع باشي. نازنينم، آيا هنوز زمزمه سروش در دل و جانت طنين انداز است؟ آن زمان عهدي بستي و ساده و پاك، پاي آن عهدنامه را مهر نمودي، پيمان بستي كه فقط و فقط او را بپرستي و از او ياري بخواهي و سرمستانه سرود وليعهدي را سرداري و اين بار گران را بر دوش كشيدي، غافل از اينكه در اين راه خطرهاست بسي و بي همدمي خضر به سرمنزل مقصود نرسي. او تو را آفريد تا خود شناخته شود و همواره تو رادر كنار و در حريم درگاه خود بيابد. تو را اينگونه زيبا صورتگري نمود تا هر لحظه عاشقانه او را بخواهي و بيابي.
سبد خرید این کتاب فعلاً فعال نیست
سعی می کنیم این کتاب رو در اسرع وقت موجود کنیم
از این که با شکیبایی همراه ما هستید از شما متشکریم