عده ای از جوانان ایرانی زمان طلایی عمر خود را در بهبه ی جنگ ایران و عراق به اسارت طی کردند که در این راه آزادگی مصیبت ها و رنج های شدیدی را تحمل کردند در این بین و در آن زمان شخصی به نام محسن بخشی نیز در اسارت بود و حال او خاطرات و سختی هایی که در آن زمان برایش رخ داده است را در کتابی به نام حبّانه به خط تحریر درآورده است 

معرفی کتاب حبانه (خاطرات دوران اسارت حاج محسن بخشی):

«حُبّانه» نام آشنایی برای اسرای ایرانی است. آنها خاطرات فراوانی در ذهن خود از این وسیله ساده ولی حیاتی دارند.

حبانه، نجات‌بخش آنان در گرمای سوزان عراق در اردوگاه‌های بسته و خفه و تاریک عراق بوده است.

حاج محسن بخشی آزاده سرافراز که ده سال از بهترین دوران عمر خود (از سن 18 تا 28 سالگی) خود را در اردوگاه‌های عراق به سر برده است در این کتاب رنجها و مصیبت‌ها و خفقان‌ها و در عین حال، توکل و توسل و امید و خلاقیت و ... را به تصویر کشیده است.

دو سال با شهید سرافراز، شهید شهسواری در یک سلول بوده است. شهید شهسواری که رهبر معظم انقلاب از ایشان با افتخار یاد می‌کنند و شجاعت ایشان را می‌ستایند به دلیل شکنجه، به مدت دوسال دچار بیماری بوده که نویسنده کتاب در تمام این مدت در کنار ایشان بوده تا اینکه به لطف حضرت زهرا سلام الله علیها شفا می‌یابند

قدرت تحمل، ایستادگی، شجاعت، ایمان، تعهد و ... در آن سالهای اسارت را با مطالعه این کتاب مشاهده کنید؛ در نمونه‌ای وقتی افسر عراقی، نوجوان ما را با تمسخر خطاب می‌کند که سن سربازی پایین آمده که [امام] خمینی شما بچه‌ها رو به سربازی آورده؟! می‌گوید در ایران سن سربازی پایین نیامده! سن عاشقی و غیرت پایین آمده...