خیابان 204
مولف (پدیدآور) :زهرا کاردانی
دورم را گرفته بودند. بازوهایم توی دست هایشان بود و می کشیدنم طرف ماشین. می گویم می کشیدنم چون پاهایم راه نمی رفتند. می دانستم حاج غلامعلی، شوهرم را من نکشته ام. اما روی برگشتن بدون او، زنده ماندن بدون او را نداشتم.
کدام یک از ما روزهای بعد از عید قربان 1394 را فراموش می کنیم؟ نه آن عید قربان برای ما عید شد؛ نه غدیر بعد از آن. 465 نفر از پاره های وجودمان را از دست داده بودیم و هر گوشه ایران سیاه پوش شده بود. چه کسی دلش می آمد تبریک بگوید؟ ولیمه حج بدهد؟
کتاب "خیابان 204" در چند بخش حادثه منا را شرح می دهد. از زبان شاهدین که روز عید قربان آن حادثه را از نزدیک لمس و تجربه کرده اند؛ از زبان همسفرها که همراه با عزیزشان به این سفر رفته و تنها به خانه شان بازگشته اند و از زبان خانواده شهدا که دیگر آن عید برایشان عزایی بی حد ومرز بود.
کتاب "خیابان 204" توسط انتشارات سوره مهر در قطع رقعی و با 240 صفحه به چاپ رسیده است.
منا و فاجعه اش:
منا سرزمینی در ۵ کیلومتری شهر مکه و در نزدیکی مشعر الحرام مزدلفه) است که حاجیان پس از یک شب توقف در مشعر، از صبح روز دهم به آنجا رفته و تا دوازدهم ذی الحجه (ایام تشریق) در آن بیتوته می کنند. اعمالی که در روز عید قربان بر حجاج واجب است؛ شامل رمی جمره عقبی (سومین ستون)، قربانی، حلق و تقصیر است.
پس از آن حجاج از احرام خارج شده و بخش زیادی از محرمات احرام بر حج گزار حلال می شود. اما حجاج همچنان باید به بیتوته خود در این سرزمین تا صبح روز سیزدهم ادامه دهند و هر روز رمی جمرات سه گانه (اولی، وسطی و عقبی) را تکرار کنند.
دوم مهرماه ۱۳۹۴ مصادف با دهم ذی الحجه ۱۴۳۶ حدود ساعت هشت صبح وقتی حجاج به نیت رمی به طرف جمرات میرفتند؛ پلیس عربستان همه آنها را به طرف خیابان ۲۰۴ هدایت کرد. مسیرهای اصلی سرزمین منا به طرف جمرات خیابان های ۲۰۶، ۲۰۴، سوق العرب، شارع الجوهره و طريق ملک فیصل هستند. که خیابان ۲۰۴ و سوق العرب مسیر همیشگی حجاج ایرانی بوده و هست.
ساعت ۸:۳۰ صبح ازدحام جمعیت در این خیابان به حدی رسید که حجاج به سختی می توانستند قدم از قدم بردارند. دمای هوا در این ساعت ۴۷ درجه سانتی گراد گزارش شده است. به گزارش شاهدان عینی مسیر در انتهای خیابان با پلیس سعودی و به کمک نرده های فلزی مسدود شده بود. ساعت ۸:۴۵ جمعیت قفل شد. یک خودرو پلیس سبز رنگ در تقاطع ۲۰۴ به ۲۱۵ نیمی از خیابان را مسدود کرده بود که با افزایش و قفل شدن جمعیت شروع به آژیر کشیدن می کرد.
حدود ساعت ۹ کم کم حجاجی با بالا رفتن از دیواره فلزی چادرهای اطراف خیابان از فشار جمعیت و تنگی نفس فرار کرده و به بالای چادرهای زوار مصری و سایر کشورهای آفریقایی رفتند. زواری که به لحاظ جسمی ضعیف تر از باقی بودند بر اثر تشنگی، افت فشار خون، خستگی و کمبود اکسیژن از هوش رفته و زیر دست و پای باقی زوار افتادند....
گریه های روز عید:
پیاده راه افتادم طرف منا. خیمه ایرانی ها، ابتدای مناست. خلوت ترین و دورترین موقعیت به جمرات. تا آنجا سه کیلومتر راه بود. وقتی رسیدم، جلوی خیمه ماتم سرا بود. صدای گریه زنها و مردهایی که مثل روح ساکت و بهت زده نشسته بودند روی خاکها، خورشید انگار درست روی منا ایستاده بود.
نشستم روی خاکهای جلوی خیمه و سرم را گرفتم توی دستهایم. نمی دانستم باید چه کار کنم. کجا بروم. گرما یک طرف، بوی بدی که از بدن و لباسهایم بلند میشد یک طرف. هرکه می امد طرفم، دور می شد. دلم می خواست بلند شوم بروم توی یکی از سرویس ها حمام کنم. اما از همسفری ها خجالت میکشیدم که توی آن بساط، بروم به ظاهرم برسم. ب
لند شدم و رفتم طرف منطقه. سربازها منطقه را بسته بودند و اجازه نمی دادند که از زیر گاردهای زرد عبور کنیم. رفتم طرف درمانگاه های هلال احمر که در منا مستقر بودند. به زحمت از میان ادم ها رد میشدم و روی تخت ها را به امید اینکه همسفریها را پیدا کنم، سرک می کشیدم.. بین هر درمانگاهی که میرفتم، سری به خیمه مان می زدم و آمار کسانی را که برگشته بودند میگرفتم. هر چند ساعت یکی دو نفر بر می گشتند. پدر خانمم اما هنوز برنگشته بود.
یکی دو روز بعد برگشتیم مکه. من و مدیر کاروان همسفریها را توی هتل جاگیر کردیم و افتادیم کف خیابان های مکه. از روی نقشه از راننده های تاکسی، از کارکنان هتل حتى آدرس بیمارستانهای مکه را می پرسیدم. کارمان همین شده بود که هر روز صبح تا شب راه بیفتیم توی اورژانس بیمارستانها و دنبال همسفری ها بگردیم...
صفحه 43 کتاب خیابان 204