داغ دلربا
مولف (پدیدآور) :میثم امیری
داغ دلربا روایتی است از تشییع پیکر سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی در ایران به قلم میثم امیری.
در داغ دلربا چه می گذرد؟
سردار ۵ روز از اهواز تا کرمان روی دست ایرانیان بودند دستهای گرم و پینه بسته درسهای ظریف و ورزیده دستهای پر چروک و کودکانه این دست ها دستهای همه ملت ایران حلقه و پروانه شد سردار در کانون این حلقه بود حلقه مهر دید و مهر ریخت خندید و گریه کرد شعر خواند و دندان ساییدن لبخند زد و حماسه سرود داغ دید و داغ دید
پیشنهاد ما: کتاب بیست و هفت روز یک لبخند
در قسمتی از داغ دلربا می خوانیم:
توی فرودگاه، نرمه بورانی می آید. راه هوایی باز است. تأخیر ندارد. توی طیاروی کوچکی می نشینیم. خانم مهماندار، میکروفون دست می گیرد. همیشه همان حرف های تکراری و بستن کمربندها و بیرون آمدن ماسک های اکسیژن در وقت خطر و چیزهای دیگر، و من نمیدانم اینها چه فایده ای دارد وقتی بخواهد اتفاقی بیفتد؛ اما این بار فرق دارد. خانم مهماندار به ما سلام می کند. صدایش محزون و زیر است. تپق می زند و بین کلمه ها مکث می کند و دست و پاشکسته، شهادت سردار رشید کشورمان را تسلیت می گوید. بعدش سکوت می کند. مهماندار هم می خواهد خودش را در غم سردار شریک بداند و از ترامپ اعلام برائت کند. باقی اش همان حرف های همیشگیست که مثل بلبل گفته می شود تا ما ملت از جا کنده شویم سوی آسمان ایران.
پیشنهاد کتاب: کتاب با بابا