دیدار پس از غروب
مولف (پدیدآور) :منصوره قنادیان
کتاب دیدار پس از غروب به قلم منصوره قنادیان از انتشارات روایت فتح خاطرات شهید مهدی نوروزی و اولین جلد از کتاب های مدافعان حرم است که به چاپ ششم نیز رسیده است.در اواخر کتاب نیز تصاویری از شهید نوروزی آورده شده است. مهدی نوروزی متولد سال 1361 است و در سال 1391 ازدواج کرده و در سال 1393 در سامرا به شهادت رسید
در پشت جلد کتاب دیدار پس از غروب می خوانیم:
صبح، سر صبحانه، اشک در چشمهایش جمع شد و گفت: هیچ وقت فکر نمی کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه.» روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم: «برو، من نمی خوام مانعت بشم. از ته دلم راضی ام بری. ولی بدون که دلم برات تنگ میشه.» بعد هم به شش ماهه امام حسین قسمش دادم که برود. الحنش عوض شد. دستم را گرفت و گفت: «برگردم، جبران می کنم، کم کاری هام رو توی این چند وقته بنویس، برگشتم جبران می کنم.» نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم. دلش زودتر از خودش رفته بود.
ویدئو مشخصات کتاب را ببینید:
بخشی از کتاب دیدار پس از غروب:
ته تغاری خانه مان بودم ونورچشمی پدرومادرم. آن قدر عزیزکرده که گه گاهی می شنیدم مادرم به پدرم می گوید: «مریم دختر منه ها! » پدرم هم می گفت: «نه خانوم، دختر خودمه!» خواهرم این جور مواقع سرگرم بازی بود. شاید هم می فهمید، ولی به روی خودش نمی آورد. به محض اینکه صدای ماشین بابا را می شنیدم، پشت در می ایستادم تا اولین کسی باشم که در را برایش باز می کند و می پرد بغلش و «خسته نباشی» بلندی می گوید. بابا که از سر کار می آمد، زودتر از خواهرم آب جوش می آوردم تا چسب هایی را که به دست پدرم چسبیده بود، بشویم.
پدر روی حجاب من و خواهرم حساس بود، به همین علت ازهفت هشت سالگی روسری سر کردم و خیلی طول نکشید که چادر پوشیدم. از پانزده سالگی با خواهرم به مسجد محله مان می رفتیم و کارهای فرهنگی می کردیم. با بچه ها، نمایشگاه می زدیم و کتاب می خواندیم و بحث می کردیم. سعی می کردم اولین نفری باشم که کتابی را تمام می کنم یا در بحثی پیروز می شوم. حرفم را رک می زدم و جواب دندان شکن میدادم. طاقت اهانت و بی احترامی نداشتم یک بار در یکی از مهمانی های فامیلی، جلوی همه ایستادم و تمام قد از نظام و رهبری دفاع کردم. سال ۱۳۸۸ پیش دانشگاهی بودم. در بسیج استان و سپاه فعالیت می کردم. همان سال در ایام شهادت امام هادی مقاله ای نوشتم. آن مقاله نگاه وحسم را به این امام عزیز تغییر داد، طوری که از آن به بعد رد پای امام هادی السلام را در تمام نقاط زندگی ام می دیدم. در شلوغی های انتخابات ریاست جمهوری همان سال، با بچه ها به این نتیجه رسیدیم که مسجد بهترین سنگر مقاومت است. همین هم شد که کلاس های روشنگری گذاشتیم و نشریه «تهاجم آرام» را چاپ کردیم.
کتاب دیدار پس از غروب صفحه 9 و 10
سبد خرید این کتاب فعلاً فعال نیست
سعی می کنیم این کتاب رو در اسرع وقت موجود کنیم
از این که با شکیبایی همراه ما هستید از شما متشکریم
کتاب دیدار پس از غروب یک کتاب 112 صفحه ای است و فهرست ابتدای کتاب ندارد