خرید انواع کتاب قرآن و مفاتیح الجنان با بالاترین تخفیف + طراحی یادبود رایگان حتماً ببینید

ادبیات فارسی

ادیان و مذاهب

اصول دین و اعتقادات

اهل بیت (ع)

سبک زندگی

قرآن

کودک و نوجوان

علوم و فنون

حوزه علمیه

احادیث | ادعیه | زیارت



قیمت پشت جلد: 790000 ریال
قیمت برای شما: 671,500 ریال 15 درصد تخفیف
تاریخ بروزرسانی: چهار شنبه 15 آذر 1402

توضیحات

از خودم بدم می آمد که شیخ آن قافله بودم و حالا زنده روی آن تخت نفس می کشیدم...

کتاب "ستاره های بلوچ" به قلم محمد محمودی نورآبادی به روایت خاطرات جانباز مدافع حرم عباس نارویی می پردازد. در اثر حاضر علاوه بر بحث حضور جوانان بلوچی اعم از شیعه و سنی در قالب تیپ نبویون به بیان بسیاری از چراها و ابهامات بلوچ ندیده ها در مورد این قوم پاسخ داده شده است. این کتاب توسط انتشارات خط مقدم در قطع رقعی و با 292 صفحه به چاپ رسیده است.

 

 

کبورُک (کفش دوزک):

نمیدانم چه سری در کار است که آدم تا مقابل امتحان سختی قرار میگیرد، گذشته اش می آید پیش چشمش! هر چه امتحان دشوارتر، غرق شدن در گذشته هم بیشتر. چیزی که در مورد خودم فکر نمی کردم، مأموریت سوریه بود.

نه اینکه علاقه نداشتم؛ برعکس، خیلی علاقه داشتم و گاهی به حال آن هایی که می رفتند، غبطه هم می خوردم؛ اما نمی دانم چرا خود را با آنها که رفته بودند، برابر نمی دیدم و کمترین تلاشی برای رفتن نمیکردم. انگار همان قدر که از روستای بیست خانواري «گزهک» بلوچستان و از دل آن دشت، به کوه های زاگرس و سی سخت پرت شده بودم، خود را پرت تر از آن می دیدم که یکهویی بخواهم از غربت شام سر دربیاورم.

برخی از لحظه های زندگی آدم، خاص هستند؛ آن قدر متفاوت که دیگر تکرار هم نمی شود. برای مثال، آن لحظه ای که مادری با زن همسایه قول و قرار بگذارد که اگر بچه اش دختر باشد، سهم فلان فرزند پسرش است و طرف مقابل هم قبول کند، از آن لحظه های خاص زندگی آن پسراست؛ هرچند آن پسر، یک کودک دوساله و بی خبر از همه چیز وهمه جا، هيچ در این خیال ها نباشد.

یا وقتی یک مقام امنیتی، دفترو دستکش را ورق بزند و با خونسردی تمام بگوید «نمی خواهم بترسانمت و نگرانت کنم؛ اما بهتر است برای چند ماهی هم که شده، از این بلوچستان به جای امنی در کشور بروی و آنجا زندگی کنی...»، معلوم است که به دل کُپَک میافتی و هزار شکل خیال سراغت می آید...

ماجرای گام سوم:

خرداد ۱۳۸۵ می توانست گام سوم پرش من باشد. گام نخست، دوران ابتدایی در گزهک بود که با تلخ و شیرین های خودش تمام شده بود. آن زمان، همه ی آرزویم شاید رفتن به روستای مکسان و تجربه کردن خوابگاه شبانه روزی بود.

هیچ برایم اهمیتی نداشت که مادرم پای سفره یا برای ننه کلثوم یا برای بابا از ماجرای من و دختر همسایه بگوید که دوسالی از من کوچک تر بود و از همان روز به نام من شده بود. نه تنها اهمیتی نداشت، که هرگاه صحبتش پیش کشیده می شد، از خجالت سرخ میشدم، و اگر مجالی برای فرار بود، حتما جمع را ترک میکردم.

گام دوم را در مکسان سپری کردم. در همان گام . یافتم دنیا وسیع تر از آن چیزی ست که فکرش را
میکنم. همان جا حس کردم می شود به آن دختری که برای هم سفری آینده ی من انتخاب کرده بودند، فکرکنم. پس در گام دوم، دنیای متفاوت تری را طی کرده بودم.

در خلال گام سوم که زندگی در غریب آباد ایرانشهر بود، دنیا را وسیع تر از قبل میدیدم. مثلا یک موردش، تعطیلات عید یکی از همان سالها بود که با چهار نفر از همکلاسیها به سفرکوه خزر رفتیم و عظمت کوه و خستگی راه و کنجکاوی برای دیدن آن مار سیاه و خلاصه خطرو خاطرات تازه ای را تجربه کردیم. یک ماه از تابستان را هم در بم کارگری کردم که خودش برایم دنیایی از تجربه و خاطره بود.

و حالا هم تقریبا در نقطه ی پایانی گام سوم بودم؛ گامی که مرا به آرزوهای بزرگم نزدیک و نزدیک تر می کرد؛ به شغل و استقلال و درآمد؛ به زن و زندگی وهم سفری با کسی که برایم نشان شده بود؛ به نشاندن لبخند رضایت بر لب های پدر و مادرم؛ و خلاصه به همه ی آنچه که این همه برایش غربت کشیده و گاهی در خفا اشک باریده بودم.

صفحه 98 کتاب ستاره های بلوچ

ارسال به سراسر ایران
تضمین رضایت

موارد بیشتر arrow down icon
سوالی داری بپرس