کتاب "طائر قدسی" به قلم مریم عرفانیان درباره زندگانی و شهادت مدافع حرم شهید امین کریمی که از مجموعه کتاب های مدافعان حرم شماره 13 می باشد که توسط انتشارت روایت فتح به چاپ رسیده است. کتاب حاضر در قطع رقعی و در 256 صفحه به همراه تصاویر شهید بزرگوار تدوین شده است.

درباره کتاب طائر قدسی:

این کتاب سیزدهمین جلد از سری کتاب های مجموعه مدافعان حرم می باشد که درباره زندگانی و خاطرات شهید امین کریمی و رشادت های ایشان می باشد. اثر حاضر داستان یکی از نسل امروزی هاست. یکی از همان هایی که با یقین به آیه شریف، راه و منش شهیدان را سرلوحه زندگی اش قرار داد، از روزمرگی های دنیا دل برید و به دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام رفت.

نوشتار حاضر ماحصل مطالعه ساعت های مصاحبه از خانواده و دوستان شهید امین کریمی است. ماحصل ماه ها نوشتن. در این کتاب سعی شده توالی زمانی و مکانی در متن رعایت شود، اما تفاوت در روایت خاطرات مشابه به علت گذشت زمان و نوع نگاه هر یک از راویان ممکن است وجود داشته باشد.

در پایان کتاب نیز عکس های از شهید بزرگوار به همراه دوستان و خانواده ایشان و همچنین عکس دامادی ایشان آورده شده است.

زندگی نامه شهید امین کریمی:

شهید امین کریمی چنبلو در یکم فروردین ماه سال 1365 به دنیا آمده است. ایشان در تاریخ 29 اسفندماه سال 1391 ازدواج کردند. همچنین در تاریخ 30 مهرماه سال 1394 در حاشیه شهر حلت به فیض شهادت نائل شدند.

در ابتدا شهید کریمی به عنوان مسئول آ»وزش تخریب به سوریه اعزام شدند و رفتن به خط مقدم برای ایشان اجباری نبوده است. دوستان و همرزمان ایشان می فرمایند که کسی که این مسئولیت را داشت فقط باید نیروها را آموزش می داد. همچنین می گفتند امین آنقدر مرتب و تمیز و ادوکلن زده بود که همیشه می گفتیم: «بچه باکلاس تو رو چه به شهادت؟!»؛ او هم در پاسخ به آن ها می خندید که: «همیشه بچه های تخریب اولین شهدا رو می دهند.»

در بخشی از کتاب طائر قدسی می خوانیم:

دوباره یاد خواب شب قبل افتادم. صدایی توی خوابم گفت: «امین کریمی به عنوان محافظ دربهای حرم حضرت زینب سلام الله عليها انتخاب شده.» بغضم ترکید وزیر لب گفتم: «خود حضرت زینب انتخاب کرده تا امین مواظب حرمش باشه.»

در مدت نبودش با اینکه هر روز یا یک روز در میان باهم در تماس بودیم، حال خوشی نداشتم و مدام گریه می کردم. یا خانه مادرم بودم یامادرشوهرم. گاهی ساعت ۲ نصفه شب زنگ می زد تا نگران نباشم و همیشه می گفت: «جام خوب و امنه.»

اما چه کنم با دلی که نگرانی امانش را بریده بود؟

پانزدهمین روز تلفن کرد و گفت: «دارم میام.»

ذوق زده شدم. عقربه های ساعت ۱۲ شب را نشان میدادند که پدر و مادرم را بیدار کردم و با خوشحالی گفتم: «امین داره میاد، امین داره میاد.» آنها هم خوشحال شدند: «چشمت روشن!»

وقتی رسید تهران بلافاصله با تلفن همراهم تماس گرفت. چه شعفی داشتم آن لحظات... مدام فکر می کردم حالا بعد از پانزده روز وقتی ببینمش چه عکس العملی دارم؟ به او چه می گویم و امین به من چه می گوید؟  گریه می کنم یا میخندم؟ قیافه اش را توی ذهنم مرور میکردم که تغییر کرده یا نه. تا از راه رسید بی اختیار طرفش رفتم، دست روی قلبم گذاشتم و به چشم هایش خیره شدم. چشم در چشمش با آه کشداری گفتم: ...

صفحه 116 کتاب طائر قدسی

پشت جلد کتاب طائر قدسی:

می خواست وقتی بچه های اطلاعات منطقه را شناسایی می کنند و نقشه می آورند تا فرماندهان و بقیه نیروها را نسبت به منطقه توجیه کنند؛ چیزی داشته باشند تا مثلا روی دیوار نقشه را توضیح بدهند. از آنجایی که این آدم نوآوری بود می خواست کالک یا نقشه راهم دیجیتالی کند. وقتی برگشت تهران دنبال ویدئو پروژکشن بود. می گفت: می خوام یه کاری کنم که کار با نقشه کاغذی نداشته باشیم.»

در همان مدت کم یک سری ابداعات داشت. مثلا وسیله ای ساخته بود تا تک تیرانداز مخفی بماند! یا با وسایل خیلی پیش پا افتاده و ساده پیروسکوپ ساخته بود. اساس کار پیروسکوپ این بود که از پشت دیوار هم بتوان قسمت بیرونی را دید. ارتش آمریکا بسیاری از این تجهیزات را دارد. مثلا روی سلاح هایشان دوربینی دارند که وقتی اسلحه را پشت دیوار می برند هرکسی پشت دیوار ایستاده را می بینند و سلاح قابلیت شلیک در لحظه است. امین که به بحث روز دنیا در زمینه اسلحه سازی آشنایی داشت، می خواست جایگزینی برای جنین تسلیحاتی پیدا کند.