آفتاب در حال غروب است و گرد و غبار پراکنده در هوا، با تاریکی کمتر به چشم میآید. در خانۀ مجلل و زیبای ابوسفیان، حارث کنار خالد روی تشکچهای روبهروی بزرگان مکه نشسته است. ابوسفیان و عتبه بنربیعه و امیه بنخلف و چند نفر دیگر از بزرگان مکه به بالشهای نرم تکیه دادهاند و بردهها مشغول پذیرایی از آنها هستند. داخل ظرفهای بزرگی شراب و میوههای رنگانگ قرار دارد.
حارث که از ورود به جمع بزرگان مکی شگفتزده و مشعوف است بدون جلب نظر، همهجای خانۀ ابوسفیان را نگاه میکند. خانه بسیار بزرگ و زیباست و با ظروف زیبایی تزیین شده است. مجسمههای سنگیِ چند بت روی طاقچهها خودنمایی میکند. خانه چندین پنجرۀ بزرگ دارد. تعدادی بردۀ نیمهعریان سیاهپوست کنار دیوار دستبهسینه ایستادهاند. یکی از بردههای ابوسفیان ظرف بزرگی از خرما میآورد و کنار میوهها میگذارد. حارث متعجب به خرماهای درشت نگاه میکند که به رنگ سیاه مخلوط به سفید و خاکستری است. مرغوبترین نوع خرما از منطقۀ هَجَر که فقط ثروتمندان قدرت خرید آن را دارند. ابوسفیان خرمایی برمیدارد.
– خرما یعنی تَعضُوض هَجَر…
خرما را در دهان میگذارد و با حرص و ولع آن را میجَود.
– شیرینتر از عسل…
حارث دوست دارد یکی از آنها را امتحان کند. منتظر میماند شاید ابوسفیان به آنها تعارف کند اما ابوسفیان همینطور که خرمایی دیگر برمیدارد به یکی از بردههایش اشارهای میکند و بردۀ سیاه از داخل صندوقچهای دو کیسه کوچک سکه بیرون میآورد و به دست ابوسفیان میدهد. ابوسفیان کیسهها را به طرف خالد میگیرد و باقیماندۀ خرما را قورت میدهد.
– این پاداشی از سوی خدایانمان برای توست که اموالمان را به سلامت به مقصد رساندی.
خالد به حارث نگاه میکند.
– این هدایا به حارث میرسد اوست که بیابان را چونان کف دستش میشناخت و تلاش نمود و قافله را به سلامت به مکه رسانید.
فرار از شب
مولف (پدیدآور) :اکرم صادقی
فرار از شب اولین رمان اکرم صادقی است و بیان کننده ی داستانی است از صدر اسلام. کتاب فرار از شب توسط انتشارات جمکران منتشر شده است.
آشنایی بیشتر با کتاب فرار از شب:
سوای قرآن که بزرگترین معجزهی پیامبر مهربانیهاست، شاید بشود گفت مهمترین اعجاز رسول خدا به راه آوردن مردمان سرزمین بادیه و شتر بود. مردانی سختتر از سنگ و خشکتر از بیابان. رامشدنی نبودند مگر به زبان نرم و شراب شیرین. زبان نرم رسول خدا و شهد اخلاق و مرام خوشش عرب بادیهنشین زمخت را نوازش داد و از بردگی بتها به بندگی خدا رساند.
رمان «فرار از شب» روایت داستان زندگی زن و مردی است که یکی از بادیه و دیگری از شهر به رسم عشق با هم آمیختهاند. ادامهی روزهای عاشقانهشان مصادف است با آخرین روزهای حضور رسول خدا در مکه. زن به انتظار تولد نوزادی بیقرار است و مرد که پسر صحراست مهارتی در رد زدن دارد. طفل و ردی که مرد باید برای پیدا کردن رسول خدا بزند، مرد و زن را با یکی از مهمترین فصلهای زندگی پیامبر گره میزند و سفر ناگزیری که برایشان پیش میآید، داستان پر فراز و نشیبی از زندگیشان برایمان میسازد.
«اکرم صادقی» در رمان فرار از شب، با زبانی تصویری و ضرباهنگی تند همچون فرار، جذب سختترین مردان را که در تاریکی شب راه گم کردهاند روایت میکند.
فرار از شب روایت سفر است و تعقیب و گریز؛ این دو گزاره داستان را خواندنی و شخصیتها را بیشتر در معرض کنش قرار داده است. کنشهایی که هر کدام گام جدیدی برای شناخت خود و کسی است که همه از او حرف میزنند.
اگر میخواهید بدانید آن اعرابی بادیهنشین عاشقصفت شمشیرپرست که انتظار تولد دخترش را نمیکشید مگر برای زنده به گور کردن او، چه شد که سر به راه شد، خواندن رمان خوشخوان فرار از شب را دست ندهید.