حاج عماد همه این ماموریت ها را با مخفی کاری کامل پیش می برد. تا جایی که حتی شخصا از سید حسن نصرالله درخواست کرد که وجود شخصی به اسم عماد مغنیه در ساختار حزب الله را تکذیب کند....
اگر با نگاهی منصفانه و دقیق به تاریخ مقاومت اسلامی معاصر نگاه کنیم و بخواهیم اثرگذارترین فرمانده مقاومت را انتخاب کنیم طبیعتا درست ترین گزینه، شهید عماد مغنیه (حاج رضوان) خواهد بود، کسی که ابعاد مختلف زندگانی جهادی او به قدری عمیق، اثر بخش، تعیین کننده و مملو از نبوغ بوده که حقیقتا انسان گاهی گمان می کند با افسانه روبه رو است.
کتاب "فرمانده در سایه" به سراغ مروری بر زندگی و شهادت حاج عماد مغنیه از تاثیر گذارترین فرماندهان در خاموشی رفته است. این کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی در قطع رقعی وبا 183 صفحه به چاپ رسیده است.
عماد انقلابی:
عماد در درس های آیت الله سید محمد حسين فضل الله که ارتباط تنگاتنگی با خانواده مغنیه داشت شرکت می کرد. مادر عماد، حاجیه خانم ام عماد، از بانوان فعال در حوزه زنان در منطقه الغبيري و الشياح بود و در همین راستا با سید محمد حسين فضل الله که به نوعی خط دهنده و نظریه پرداز مقاومت محسوب می شد ارتباط مستقیم داشت..
بعد از ترور ناکام آیت الله فضل الله در سال ۱۹۷۹، عماد و رفقایش یک تیم حفاظتی و سپر امنیتی برای او تشکیل دادند. از آن پس و برای محافظت از سید، عماد در اغلب رفت و آمدها همراه او بود، خصوصا در سفرهای خارجی از قبیل سفرهای حج در سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۱.
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و بازگشت امام خمینی از تبعیدگاهش به ایران، اثر عظیمی بر عموم مردم لبنان داشت و باعث به وجود آمدن یک بیداری اسلامی جدید در بین مسلمانان لبنان شد. قلب همه جوان های مسلمان برای آنچه در تهران، پایتخت انقلاب اسلامی، جریان داشت می تپید. عماد هم یکی از همان جوان هایی بود که بعدها تبدیل به فرماندهان انقلاب در سطح امت عربی و اسلامی شدند...
صفحه 24 کتاب فرمانده در سایه
شهادت در سجده:
حاج عماد در آخرین ساعات زندگی اش با دبیرکل جنبش جهاد اسلامی رمضان عبدالله شلح و فرمانده نیروی زمینی سپاه سرتیپ محمد پاکپور جلسه داشت. سردار پاکپور تعریف می کند بعد از چند جلسه در آن روز، قرار گذاشتند در نیمه شب با هم جلسه داشته باشند تا درباره بهبود و افزایش توان نظامی و امنیتی حماس و جهاد اسلامی صحبت کنند.
حاج عماد همیشه دیر سر قرار می آمد. پاکپور می گوید خیلی از این معطل شدن عصبانی می شده و هربار به خودش میگفته حاجی را که دید خیلی سخت سرزنش اش کند. «اما به محض دیدن او، وقتی آن لبخند را میدیدی آرام می شدی.»
پس از جلسه و دقایقی بعد از بیرون رفتن حاج عماد، انفجار که رخ داد، پاکپور اولین کسی بود که به محل رسید. مغنیه را دید که شهید شده، در حالت سجده . حاج رضوان به این شکل از دنیا رفت، همانطور که خودش پیش بینی میکرد: «خیانت است که از مرگ بترسم درحالیکه از برادرانم می خواهم وظیفه جهادی شان را انجام دهند و یقین دارم بعضی از آنها شهید خواهند شد. کف ایمان این است که آنچه برای آنها می پسندم برای خودم هم بپسندم
صفحه 71 کتاب فرمانده در سایه