ماهتاب
مولف (پدیدآور) :سلیمانی غزل
کتاب ماهتاب نوشته غزل سلیمانی توسط نشر طلایه به چاپ رسیده است.
آشنایی بیشتر با رمان ایرانی ماهتاب:
داستان روایت گره خوردن زندگی دختر و پسری به نام ماهتاب و امید است قصه پر از عشق و دوست داشتن به خاطر شرایط خانوادگی ماهتاب تحت شعاع قرار میگیرد و برپایی که می شکنند و بعد شش سال زخمهایی که از این نو سر باز می کند
در قسمتی از کتاب ماهتاب می خوانیم:
: شیشه ی ماشین به احمدرضا که دوان دوان به سمت ماشین می آید
و می مانم. با شتاب درون ماشین می نشیند. سوز و سرمای بیرون را با خودش آورده است. استارت می زند و زیر لب فحش رکیکی میدهد:
- عجب دندون گرديه لامصب... وسط جاده غریب گیر آورده. میدونه مام دستمون تو پوست گردوئه میتازونه بی شرف! بی حوصله به حرف هایش گوش میدهم و سرم را به زیر می اندازم.
کاش نمی آمدم! از لحظه ای که حرف از اصفهان رفتن به میان آمده تا همین حالا که تقریبا یک سوم راه را طی کرده ایم دارم به ماهتاب فکر می کنم. ماهتاب، ماهتاب، ماهتاب...!
ماهتابی که کم ارزش ترین انسان زندگی من بود و چند صباحی بازیچه دست هم شدیم و بعد از او روزهای زیادی را گذراندم و از او بهتر خیلی دیدم و
لعنتی! عصبی ام! خودم هم در این لحظه توان کنترل افکارم را ندارم. بازدمم را فوت می کنم و بین موهایم پنجه می کشم. | - احمدرضا؟ یه چیزی میخوام بپرسما هنوز هم يخش باز نشده. سری تکان میدهد - بپرس؟ مردد هستم. کلافه ام. اما میخواهم بدانم
وی این سالها که کنار ماهتاب بودی، هیچ وقت در مورد من جکاوی نمی کرد؟ این که از من بپرسه، از حال روزم؟
احمدرضا پوزخند زد...