هنر اهل بیت
مولف (پدیدآور) :سید حسن منتظرین
سال های زیادی است که از جنگ و جبهه فاصله گرفته ایم و در این فاصله طولانی روایت های مختلفی از آن دیده و شنیده ایم. بدون تردید تنها انگیزه دینی، رزمندگان را به سوی جبهه ها می کشاند که تبلور آن در عشق و ارادت و انس با اهل بیت نمایان بود. در کتاب هنر اهل بیت تلاش شده با بیان مطالب موثق و قابل اطمینان حقایق جنگ را از زبان کسانی بشنویم که بهترین دوران عمر خود را در جنگ گذرانده اند.
زیر دید دشمن:
برای رفتن به خط مقدم باید از جاده خاکی جدیدی که روی دریاچه ماهی زده بودند، عبور می کردیم. فرمانده گردان مهندسی با موتور تریل جلو افتاد، من با تویوتا پشت سرش و شش دستگاه کامیون مایلر پر از نیرو پشت سرما. چپ و راست مسیر آب و باتلاق و جاده خیس و گلی بود. می ترسیدم کامیون های سنگین در گل گیر کنند. اما با این که زمین نرم بود در گل نماندیم. ولی راه را اشتباه رفتیم و ناخواسته به جای رفتن به پل دوم از پل اول کانال ماهی سر درآوردیم؛ و جایی نزدیک دهانه کانال ماهی متوقف شدیم. در تاریکی از دور صدای نیروهای خودی می آمد که در خط بودند و فریاد می زدند: برگردید.
ما زیردید دشمن بودیم اما شاید تاریکی و صداهای گوناگون نمی گذاشت آنها شش کامیون متوقف شده در راه را ببینند. من با تویوتا به سختی سر و ته کردم و پیاده شدم و مثل یک بچه یتیم کناری ایستادم و چشمانم پر از اشک شد. اما عجیب اینکه از طرف دشمن حتی یک تیر کلاش هم به سمت ما شلیک نشد.
با بغض و گریه به راننده ها گفتم: سر و ته کنید، به خاطر خدا عجله کنید و برگردید. احساس کردم که راننده ها هم درمانده شده اند و فقط گاز می دهند. با تمام وجود متوسل به خانم فاطمه زهرا شدم و التماس کردم که خانم این بچه ها برای انتقام سیلی شما اینجا غریبانه گم شده اند. به قبر گم شده ات قسمت میدهم که راه را نشان بده . راننده ها با اضطراب فقط گاز می دادند و عقب و جلو می شدند. به ابوالفضل قسم یک باره صحنه عوض شد و کامیون ها برگشتند و بدون آن که حتی یک تیر به سوی ما شلیک شود به محل مأموریت رفتیم.
صفحه 161 کتاب هنر اهل بیت
پیشنهاد کتاب: