نويسنده در كتاب فو ق به مباحث گرايش مذاهب تاثير مذهب در زندگي انسان ها مي پردازد و بيان مي دارد كه اين دو مسأله در كتب كلامي ما كمتر بدان ها پرداخته شده است. ايشان به طور كلي نظرات و فرضياتي را كه درباره ي انگيزه و علل گرايش به مذهب وجود دارد را در ده عنوان دسته بندي كرده اند، به عبارت ديگر پاره اي از آنان جنبه ي رواني،‌ بعضي اخلاق، بعضي اقتصادي و بعضي فكري و عقلي دارد.اين عوامل عبارتنداز: عوامل اقتصادي استعماري ـ عوامل اقتصادي ضد استعماري، نيازهاي اخلاقي و اجتماعي، جهل و بي اطلاعي از اسرار طبيعت، ترس از عوامل وحشتناك طبيعي، عوامل جنسي، عقيده به وجود روح، اعتقاد به بخت و شانس، فطرت انساني و كشش دروني و ذاتي او (درك عاطفي) و مطالعه اسرار هستي و نظام آفرينش (درك عقلي). نويسنده بيان مي دارد كه روشن است كه عوامل اول و دوم، جنبه اقتصادي و سياسي، عامل سوم جنبه اجتماعي و عامل چهارم جنبه فكري و عامل پنجم و ششم جنبه رواني و عامل هفتم جنبه فلسفي و عامل هشتم جنبه خرافي و نهم جنبه علمي و فلسفي و دهم جنبه رواني دارد.