کتاب آخرین قطار
همهی ما دستفروشها را دیدهایم. آنها در خیابان، مترو و حتی گوشهی سنگفرشها قرار میگیرند. "آخرین قطار" داستانی دربارهی یکی از این دستفروشان کوچک است.
معرفی کتاب آخرین قطار:
احمد، پسربچهای که همیشه لواشکها را در بساط خود قرار میدهد، قهرمان کوچک داستان ما است. این پسربچه مدرسهای نیز یک عیب کوچک به اندازهی خودش دارد، عیبی که شاید بچههای ما هم با آن آشنا باشند.
کتاب، با داستان خراسانی جذاب و تصاویر پرانرژی که دارد، ما را در پاییز خوشگلمان همراهی میکند. تصویرگری خانم حامد، با رنگهای تازه و زندهای که استفاده میکند، گاهی بر ما جذبهی چشمهای درخشان احمد را نیز دارد.
البته قبل از آنکه عرفان را بخوانیم و ماجرای ما را طوری جذاب کند که وقت نکنیم به دنبال نگاه احمد باشیم، سریع به دستانش نگاه میکنیم تا ببینیم آیا او میتواند مشق نوشتن را انجام دهد یا نه؟
خانم سیادت، نویسندهی داستان، با تسلط بر جریان داستان، مسیر را برای ما هموار میکند و با فضاسازیهای زیبایی که در ابتدای کتاب دیده میشود، ما را منتظر اتفاقات جذابی میکند. این اتفاقات کوچک و بزرگ، داستان احمد را تا آخرین قطار پیچیده میکنند.
اما این قطار به کجا میرود؟ چرا آخرین است؟ همهی اینها در دل کتاب، با تصاویری گرم منتظر ما هستند. ابتدا یک صفحهی داستان را میخوانیم و در صفحهی بعدی، ماجراهای احمد و داستانش را تماشا میکنیم.
این نوع چینش صفحات به مخاطب کمک میکند که با داستان همراه شود و در تصاویر به دنبال نشانههای ماجرا بگردد. حتی وصلههای لباس احمد نشان دهندهی همهی ماجراها هستند.