کتاب سطح آلفا
مولف (پدیدآور) :سفانه الهی
در مغز چند نوع فرکانس انرژی وجود دارد. "سطح آلفا" زمانی است که شما چشم هایتان را بسته اید اما هنوز به خواب نرفته اید. این سطح دقیقا همانجایی است که شما چمدان خاطرات را در دست می گیرید و شروع به سیر و سفر در درون خود می کنید.
کتاب "سطح آلفا" به قلم سفانه الهی رمانی واقع گراست که در دل یک ماجراجویی خطرناک به موضوع عرفان های کاذب (یوگا، اک، تی ام، اوشو، حلقه و...) می پردازد.
پیشنهاد ما: انتشارات هادی مجد
سفری به سمت سطح آلفا...
پهنه ی آسمان یکدست پیدا بود و ازین زاویه که نگاه میکردی، تلفیق آن با سردر مسجد شیخ لطف الله، حسی از شکوه و معنویت و آرامش به مخاطب منتقل می کرد.
سردرهای هلالی و چوبی حجره های میدان، از پشت انواع و اقسام جنس های آویزان و رنگارنگ، با قوت تمام خودنمایی و دلبری میکردند. درست وسط میدان، کنار باغچه ها و پشت کاج های به دقت هرس شده، اسب ها با کالسکه های مزین ایستاده بودند، تا توریست ها و مسافرین را سوار کنند و دور میدان یورتمه بروند.
صدای محیط حاکی از تکاپو و حرکت و تعامل آدم ها بود، بی صدای بوق و قیژ سرعت و ترمز ماشینها، و بگو مگو و مرافعه.
خوشحال بود که بالاخره توانسته است جایی غیر از دانشگاه و مسیرهای مربوط به آن، با گلناز هم قدم شود. اتفاقی شده بود. گلناز که اهل خبر دادن و دعوت کردن برای پیاده روی و قرار ملاقات نبود؛ که البته ...
صفحه 7 کتاب سطح آلفا
گزیده ای از کتاب سطح آلفا:
برهان همان طور که به حرکات جوان شیک پوش نگاه می کرد، چند قدم جلو رفت. نمی خواست حساسیت نشان دهد اما با دیدن جوان در کنار گلناز قلبش به تپش افتاد. دندان هایش را کمی روی هم فشار داد و با خودش گفت: «لعنت به شیطون ......» این سفارش پدرش، اوستا ابراهیم بود که به آن تأکید داشت: « هروقت داشتی عصبی و ناراحت میشدی، با مغزت بیراهه رفت و به دلت بد اومد، بگو: لعنت به شیطون.»
- برهان بی حرکت ایستاد و نگاهش را به مرد فروشنده دوخت. از بس چرکول و ژولیده بود نمی شد درست حدس زد که جوان است یا نه. ظاهری آشفته داشت. سه توبره روی دوشش بود و انواع و اقسام آویزهای گردنی به گردنش. انگشت هایش از انگشترهای عجیب و غریب پیدا نبود، جمجمه مار، عنکبوت، دندان خون آشام، عقرب، مو و ناخن هایش به چه درازی و کنین موهای سرش به پشم گره خورده بیشتر شبیه بود!
سه کت بلند و کوتاه سر و خیلی کهنه که هرکدام به رنگی بود را به تن کرده بود و توی تمام جیب هایش - دو برابر ظرفیت، خرت و پرت چبانده بود. اما
صفحه 15 کتاب سطح آلفا