کتاب فکرشم نکن
مولف (پدیدآور) :احمدی مرضیه
کتاب "فکرشم نکن" شانزده روایت از شانزده نویسندهای است که در مجازستان، دور هم نشستند، گپ زدند و خاطرات ریز و درشتشان را مرور کردند تا ناداستان مادریشان متولد شود.
شانزده روایت از تلاش، پشتکار و ماجراهای مادرانی که میخواستند قاب عکس خانوادگیشان را بزرگتر کنند، مادرانی که هرکدام صاحب سه فرزند هستند و با خردهروایتهایشان تلاش میکنند زندگی، شیرینیها و سختیهایش را از لنز مادرانه برای مخاطب روایت کنند.
پیشنهاد ما: خرید کتاب ترگل دلایل عقلی و روانشناسی برای حجاب
معرفی کتاب فکرشم نکن:
قاب عکس زندگی لاله پرزرقوبرق و جذاب بود. فروشگاهی بزرگ آن هم در بهترین نقطه شهر، سفرهای خارجی و ماشین و زندگی لاکچری ای داشت. شوهرش را آقای دکتر صدا میزدند. دکترای مکانیک داشت. زن و شوهر پرانرژی، خوشاخلاق و خستگیناپذیری بودند.
شما هم حتماً در ذهنتان قاب عکسهای زیادی از خودتان، خانواده و دوستانتان دارید. برخی عکسها روی دیوار خاطرات ما جا خوش میکنند و هیچگاه برداشته نمیشوند، مثل قاب عکس لاله در ذهن من. در نگاه اول، او را بین لباسهای بچگانه فروشگاهش، خوشحال و خندان میدیدم. درحالیکه لبهایش را غنچه میکرد، لباسهای نوزادی را یکبهیک بیرون میکشید و میگفت:«ای جااان!»
اما در لایه پنهان عکسش زنی بود که حوصله مادریکردن نداشت، چون کارهای دیگری برای خودش تعریف کرده بود که به نظرش مهمتر بودند.
وقتی به من پیشنهاد کتاب فکرشم نکن را دادند، فکر نمیکردم بتوانم تعدادی مادر پیدا کنم که هم نویسنده باشند و هم تجربه مشترک سه فرزندی داشته باشند. اما پرسانپرسان در کوچهپسکوچههای اینستاگرام، شبکههای اجتماعی، فصل نامهها و کتابها گشتم تا پیدایشان کردم.
هرکدام انبوهی کلمه برای گفتن داشتند. کلمهها پشتسرهم ردیف شدند و یک عکس دیدنی خلق کردند. یکبهیک را قاب گرفتم. قابهای چهارگوش سفید، با عکسهایی کوچک و بزرگ، رنگی یا سیاهوسفید.
دیوار با سینه ستبرش قابهای چهارگوش را نگه داشت. برخی عکسها آنقدر کلمه برای گفتن داشتند که دیوار مجبور شد آنها را به دندان بگیرد. بعضی عکسها خنده روی لبم مینشاندند و برخی چشمهایم را بارانی میکردند.
"فکرشم نکن" یک کتاب نیست، دیوار خاطره بزرگی است با قاب عکسهایی پر از راز و رمز، رازهایی که راوی میخواهند تا بیانشان کند.
پیشنهاد ما: خرید کتاب اصول کافی 6 جلدی