خرید انواع کتاب قرآن و مفاتیح الجنان با بالاترین تخفیف + طراحی یادبود رایگان حتماً ببینید

ادبیات فارسی

ادیان و مذاهب

اصول دین و اعتقادات

اهل بیت (ع)

سبک زندگی

قرآن

کودک و نوجوان

علوم و فنون

حوزه علمیه

احادیث | ادعیه | زیارت



قیمت پشت جلد: 980000 ریال
قیمت برای شما: 774,200 ریال 21 درصد تخفیف
تاریخ بروزرسانی: شنبه 7 بهمن 1402

توضیحات

همگی ما از خاک آغاز و به همان خاک، بازمی‌گردیم. اما در نهایت ما که همچون دانه‌ای در خاک کاشته می‌شویم می‌توانیم نهالی از جنس نیستان و یا قرمزی جهنم را همراه بیاوریم... کتاب "نیستان دی" به قلم حسین زحمتکش زنجانی، رمانی است جذاب که در آن تلاش شده است که مخاطب را بعد عرفانی و ملکوتی سردار قاسم سلیمانی آشنا کند.

معرفی و پیشنهاد کتاب درباره حجاب: کتاب ترگل

آغازی بر داستان نیستان دی:

ایستاده‌ام به تماشا به خیره نگاه‌کردن به دیدن و پلک‌نزدن؛ مستقیم روبه‌جلو، کمی بالاتر از خاک باغچه همان باغچه‌ای که درخت‌های انجیرش تابستان و پاییز که می‌شود، گند می‌زند به همه‌جا و چیزی جز کثافت و لزجی به بار نمی‌آورد در حیاط خانه‌مان با چشم‌هایی که نمی برایش نمانده پلک‌هایی که سنگین شده‌اند و می‌خواهند بیفتند روی‌هم با دست‌هایی، آویزان شل و وارفته و پاهایی که انگار روی زمین بند نیستند.

مغزم ازکارافتاده خوابم یا بیدار؟ یا مرزی میان این دو. هوا با این رگبارهای پی‌درپی و آسمان پوشیده از ابرهای متراکم سیاه، حسابی بدتر هم می‌شود. بوی خیسی پس از باران مثل حالش بد است و هر گنده چوبی که تازه از آب نشت کرده فاضلاب گرفته باشند، رطوبتش را به رخ مشامم مورچه له شده می‌دهد لامصب بدتر از بوی نارگیل فاسد شده و می‌کشد و حتی تخم‌مرغ گندیده بدنم گرگرفته می‌خواهم از درون شعله‌ور شوم.

می‌خواهم فریاد بکشم؛ اما نمی‌توانم حنجره‌ام خشکیده و صدایی از دهان نیمه بازم به بیرون نمی‌جهد.

صفحه 5 کتاب نیستان دی

برشی از کتاب نیستان دی:

انگشت اشاره‌ام روی تلفن همراه می‌لغزد؛ صفحه پشت صفحه عکس پشت عکس امان نمی‌دهم؛ صفحه قبلی را کامل باز نکرده برمی‌گردم و یک صفحه دیگر باز می‌کنم سرعت اینترنت بد نیست این صبر و حوصله نداشته من بد است که بعد از خستگی سه کلاس پشت‌سرهم پاگیرم کرده به این صندلی زمخت آمفی‌تئاتر دانشکده هی سر جایم ورجه‌وورجه می‌کنم و نُجنُج از زبانم نمی‌افتد. تا کی باید منتظر شهناز بمانم؟ پس چرا نیامد؟ کلاسش هم که باید تا حالا تمام شده باشد.

اینم آدم جالبیه ها برای خودش.

زل می‌زنم به صفحه گوشی توی، گوگل چشمم می‌افتد به سایت ویکی‌پدیا. بازش می‌کنم. کنار صفحه عکس جالبی ازش گذاشته؛ با لباس سبز سپاهی، آرم سپاه، سردوشی دوستاره و مدالی که به سینه‌اش انداخته. سر و ریشش تقریباً سفید است و لبخندی نمکی هم بر صورتش نقش بسته.

خیلی فرق دارد با تصویری که از او در ذهن داشتم؛ چهره‌ای عبوس با ابروهای تاخورده، همیشه عصبانی و تلخ، مثل برج زهرمار برمی‌گردم به گوگل و صفحه تصاویرش را باز می‌کنم. این، آن قاسم سلیمانی ای نیست که می‌شناختم.

چقدر هم عکس هست ازش! همه‌جا بوده این آدم.

باز می روم سروقت ویکی پدیا بد نیست شناخت بیشتری ازش پیدا کنم. شهناز گفته هرچه میتوانی در موردش اطلاعات جمع کن؛ از مدل صحبت کردن و لحن صدا گرفته تا نوع لباس پوشیدن و راه رفتن و در کل، حرکات و سکنات و عادتهای شخصی اش به عکسش بیشتر دقت میکنم زیر چشم چپش گود افتاده.

خط و خطوط دور چشم و پیشانی‌بلندش هم کم نیست گوشی را می‌آورم بالاتر چشم‌هایم را ریز می‌کنم لب‌هایم بی‌اختیار می‌جنبند و مثل دوتکه چوب تر بی‌آنکه صدایی ازشان در بیاید، می‌خورند به هم.

متولد اول فروردین ۱۳۳۵ قنات ملک، کرمان سرلشکر پاسدار نیروی قدس سپاه...

توی دانشگاه یاد گرفته‌ام به هر منبعی اعتماد نکنم. اما فعلاً منبع دیگری برای شناختن قاسم سلیمانی ندارم؛ تا باشد، شاید وقتی دیگر چیزهای بهتری پیدا کنم و حتى بروم سراغ فیلم‌ها و سخنرانی‌هایش.

صفحه 87 کتاب نیستان دی

پیشنهاد ما: خرید کتاب اصول کافی 6 جلدی 

ارسال به سراسر ایران
تضمین رضایت

موارد بیشتر arrow down icon
سوالی داری بپرس