کتاب وزیر قلابی
مولف (پدیدآور) :جعفری محمدرضا
وزیر قلابی کتابی است جدید از محمد علی جعفری و از نشر شهید کاظهی که روایتی است از یک نفوذ در ادامه قسمتی از کتاب را با هم می خوانیم.
قسمتی از کتاب وزیر قلابی
خوب میدانستم دود تمام این ماجراها از چه کندهای برمیخیزد پدربزرگم.
آفتاب در زمینهای پسته ملارضا غروب نمیکرد. ته ردیف درختها به افق میرسید. اصلا طایفه ما به باغ و باغداری شهره بود. چه آن زمان که در بحرین، کرورکرور خوشه خرما از نخلها میچیدند، چه حالا که آوازه پستههای خندان باغ ملا، گوش فلک را کر کرده بود.
ملارضا زیر سایه همین شاخه ها قد کشید و ریشسفید کرد. دلخوشی اش این بود که نوههای پسرش را بفرستد پی سرکارگری و وارسی باغهایش.
از وقتی چشم باز کردم خودم را آویزان به درخت دیدم با جیبهای لبریز از پسته. ۱۰ تا نوه بودیم، قدونیمقد. برای ملا فرقی نمیکرد ارشد باشیم یا تهتغاری کافی بود تابستان بیاید و رنگ تعطیلات بر سر و رویمان بنشیند و سراغ باغ نرویم. آن موقع بود که تکه بزرگمان گوشمان میشد. شترق میزد پس گردنمان و میفرستادمان میان دارو درختهای پسته.
کتاب وزیر قلابی صفحه ۶