سربازان سرخ به سوی کوفه می آیند... من عاشق عروس زیبای شام شده ام... او بی وفا ترین پسر عموی دنیاست...

اگر می خواهید با حماسه صلح امام حسن علیه السلام آشنا شوید کتاب "در قصر تنهایی" به قلم مهدی خدامیان آرانی را به شما پیشنهاد می کنیم. این کتاب توسط انتشارات وثوق در قطع رقعی وبا 112 صفحه به چاپ رسیده است.

در کمین خورشید نشسته ام:

امام چون اوضاع اردوگاه را این گونه آشفته می بیند تصمیم می گیرد تا به سوی مدائن حرکت کند. ولی بدخواهان از تصمیم امام باخبر می شوند و برای همین چند نفر از آنها زودتر اردوگاه را ترک می کنند و در بین راه کمین می کنند.

امام به سوی مدائن می رود، هیچ کس نمی داند که چه خطری جان امام را تهدید میکند. در بین راه، جراح کمین کرده است و منتظر است تا به امام حسن حمله کند. نگاه کن! او از مخفیگاه خود بیرون می آید! خدای من! در دست او خنجر برهنه ای است و با آن خنجر به سوی امام حمله می کند.

او فریاد می زند: «ای حسن! تو مشرک شده ای، همانگونه که پدرت مشرک شده .» چند نفر از یاران امام به سوی امام میدوند؛ اما او خنجر را به پای امام می زند، زخمی عمیق در راڼ او ایجاد می شود. 

خون از بدن امام فوران میکند و امام بیهوش، از اسب بر روی زمین می افتد. یاران امام، جراح را به قتل می رسانند؛ خون از پای امام جاری است، متأسفانه خونریزی امام بسیار شدید است، من خیلی نگران هستم، خدایا! جان امام در خطر است

یاران، زخم امام را محکم می بندند، و بعد از مدتی او به هوش می آید. اکنون، جوانان بنی هاشم، امام را بر روی تخته چوبی می خوابانند و آن حضرت را به سوی شهر مدائن می برند.

صفحه 54 کتاب در قصر تنهایی