کتاب شب صورتی کتابی اثر مظفر سالاری است که توسط نشر معارف در 388 صفحه به چاپ رسیده است.

در قسمتی از کتاب شب صورتی می خوانیم:

- چرا زود جا میزنی؟ باید بگم مامانت برات اسپند دود کنه ! گربه ای
نباش که تا به بار گفتن پیشته، رسیده باشه سر دیوار؛ بلند شد رفت قوری گل قرمزی و کتری را از روی چراغ نفتی برداشت. دوتا | چای ریخت. یکی را گذاشت جلوی اصغر. یکی را داد دست سینا. قند هم تعارف کرد و نشست. خندید.
- حقا که حلال زاده ای ! باباتم تا یه چیزی بهش میگفتم، قهر میکرد
می رفت اون جلو، روی سکوی آب انبار می شست. ننه آغات بهم میگفت برو از دلش درآر. میگفتم روش زیاد میشه. از به پیرزنی شنیده بودم بچه باید تو دل، عزیز باشه، جلوی چشم، خوار. خیالم می رسید حرف درسته. هی تکرارش میکردم. حرف قشنگی بود، اما
درست نبود. اشکش را پاک کرد.
- اون قدر اون جا می موند تا خسته می شد و دست از پا درازتر برمی گشت
خونه. به ننه آغات میگفتم دیدی وقتی گشنه ش میشه خودش برمیگرده؟ خیلی از تو کوچیک تر بود که دیگه بغلش نکردم. ماچش نکردم. بهونهم این بود که می خوام مرد بار بیاد. مرد بار اومد؛ اما یه مرد غریبه! وقتی فهمیدم چی شد که کار از کار گذشته بود.....

پیشنهاد ما: کتاب سلبریتی ایرانی