عقربه های جامانده
مولف (پدیدآور) :سمانه خاکبازان
تا آمدم خدا را برای سالم بودنشان شکر کنم و یک نفس راحت بکشم، چشمم افتاد به در صندوق عقبی که از ضرب ضربه ها باز شده بود و نوارهایی که کف جاده پخش شده بودند. شروع کردیم به جمع کردن نوارها. هنوز چند نواری کف جاده جا مانده بود که از دور سوسوی چراغ ماشینی به چشم مان خورد...
آیا حس کرده اید که در برخی از اوقات حوادث و اتفاقات آنقدر راه را بر دلتان میبندد و زندگی را تلخ میکند که با خودتان میگویید ای کاش زمان در همین لحظه بایستاد؟ و یا اینکه آنقدر اتفاق پشت اتفاق باشد که حتی عقربه ها هم جا بمانند و قدرت روایت را از دست بدهند؟
کتاب "عقربه های جامانده" از دل همسری برایمان می گوید که همانطور که با هم چشیدیم، حتی عقربه ها هم از روایتش جا ماندنند. دلش شکست و سختی فراوان دید. این همسر عاشق ابتدا مارا با کودکی و شیطنت های بچگی آقا احمد آشنا می کند.
این کتاب سیری است از اتفاقات مبارزی که تمام هم و غمش را برای عقده اش گذاشت و می شود زبان گویای روایت در آنجا که منیره از تعریف باز می ماند. تا خود بگوید اگر منیره اش نبود، عشق زمین را به آسمان پیوندی نبود.
این کتاب توسط در قطع رقعی به چاپ رسیده است تا روایت کند زندگی شهید احمد فرگاه و مرهمی بر دل همسرش، منیره منصف باشد.
معرفی و پیشنهاد کتاب خودنوشت سردار سلیمانی: از چیزی نمی ترسیدم
معرفی و پیشنهاد کتاب درباره سردار سلیمانی: حاج قاسمی که من می شناسم
سبد خرید این کتاب فعلاً فعال نیست
سعی می کنیم این کتاب رو در اسرع وقت موجود کنیم
از این که با شکیبایی همراه ما هستید از شما متشکریم